دیدید که انگلیسیها من را کشتند
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۸۶۴۱۴
«دیدید بالاخره انگلیسیها من را کشتند. چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشتهام خاموش شود.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت دکتر مصدق، پس از اصابت گلوله عبدخدایی در خودرو و در راه بیمارستان با حالی بهشدت نامساعد به اطرافیانش گفت: «دیدید بالاخره انگلیسیها من را کشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او بعد از آن که قدری حالش بهبود یافت علت ترورش را هزینه پارهکردن بندهای بندگی دانسته بود: «برای جامعه و ملتی که میخواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، اینطور رنجها و جانسپردنها و قربانیدادنها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد، این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد.»
پریوش سطوت، همسر دکتر فاطمی، روز ترور را چنین روایت کرده بود: «در سالگرد ترور مسعود، من و دکتر تازه ازدواج کرده بودیم و من یکماهه باردار بودم. صبح سالگرد ترور مسعود دکتر به من گفت که من بر سر مزار مسعود در شمیران میروم؛ چراکه ما با هم خیلی رابطه دوستانه داشتیم و از شما نیز خواهش میکنم که ساعت سه بعدازظهر به عنوان همسر من بر سر مزار او حاضر شوی و درست در همان روز و بر سر مزار مسعود بود که دکتر ترور شد و تیرهایی به قلب و طحال ایشان اصابت کرد و از همان جا ایشان را به بیمارستان نجمیه بردند. دکتر در راه بیمارستان به همراهانش گفته بود که به پریوش همسرم نگویید چه اتفاقی افتاده است در حالی که رادیو در همان روز و در همان موقع آن خبر را اعلام کرده بود و در واقع رادیو BBC قبل از این که دکتر را با تیر بزنند این موضوع را اعلام کرده بود، ولی رادیوی منزل ما قطع شده بود و من در جریان اخبار نبودم... من سه چهار روز از موضوع ترور دکتر آگاهی نداشتم؛ در حالیکه اطرفیانم از جمله پدر و مادرم میدانستند ولی طوری رفتار میکردند که گویی اتفاقی نیفتاده است. بعد از سه چهار روز به من گفتند که دکتر چاقو خورده و به بیمارستان منتقل شده است و در آن زمان باز هم از ترور دکتر بیاطلاع بودم. ساعت ۱۲ شب به دیدار ایشان در بیمارستان رفتم، ولی مرا راه ندادند و فردا صبح آن روز توانستم دکتر را ببینم، وقتی ایشان را دیدم بسیار قوی و مهربانانه برخورد کردند گویی که اتفاقی نیفتاده است. در آن موقع مجله تهران مصور در اتاق دکتر بود و عکسهایی از دکتر فاطمی که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود در آن مجله چاپ شده بود و من تازه بعد از آن که عکسها را مشاهده کردم، متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است، از هوش رفتم و وقتی به هوش آمدم دیدم که در اتاق دیگری هستم و پرستاری بر سر بالین من ایستاده است.»
حسین فاطمی گر چه توانست از ترور عبدخدایی جان سالم به در برد اما با دستگیریاش بعد از کودتای ۲۸ مرداد و پس از محاکمه غیر علنی در دادگاه نظامی به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. سیف پور فاطمی، برادر حسین فاطمی، درباره نحوه اعدام او گفته بود: «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوشاحوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و [تیمور] بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.»
چند دهه بعد شاهین فاطمی، برادرزاده حسین فاطمی، درباره آخرین مکالمهاش با دکتر فاطمی میگوید که او دانسته مُرد: «همانطور که عرض کردم، آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشکر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن! تا وارد اتاق شدم، گفت شاهین میدانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمیکند. جواب جوانهای مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که میگویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد به گُهخوردن افتاد. (این کلمه به نقل از برادرزادهاش عین سخنی است که دکتر فاطمی به کار برده است.) این را من هیچوقت فراموش نمیکنم. یعنی دانسته مرد.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دکتر حسین فاطمی دکتر فاطمی حسین فاطمی بر سر مزار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۸۶۴۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید مقصودی معلمی دلسوز و وظیفه شناس بودند
محسن صیفی کار در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: شهید مقصودی پس از فارغ التحصیلی از این دانشگاه به مدت سه سال در دبیرستانهای همدان به تدریس درس ریاضی پرداخت، او یک سال آخر خدمت را در سمت معاون آموزش و پرورش استان همدان مشغول بود، در سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر است.
وی با اشاره به اینکه شهید مقصودی از معلمان و مدیران برجسته در آموزش و پرورش استان همدان در دهه ۶۰ بودند افزود: بعد از سال ۶۰ مدیر کل آموزش و پرورش همدان دکتر سید کاظم اکرمی که یک دوره هم وزیر آموزش و پرورش بودند، شهید مقصودی را به عنوان معاون آموزشی خود انتخاب میکنند که بسیار انتخاب شایسته ای بوده است.
وی با بیان اینکه شهید مقصودی دبیر ریاضی در مدارس اطراف همدان و بعد هم در دبیرستان این سینا بودند اظهار کرد: ایشان بعد از اینکه مسؤلیت معاونت آموزش و پرورش استان همدان را میگیرند منشأ بعضی از تحولات خیلی خوب و مؤثر در همان زمان در آموزش و پرورش همدان بودند.
وی با اشاره به اینکه در آذرماه سال ۶۰ آقای مقصودی را در محلهی آقا جانی بیگ تقریباً همان نزدیک مسجد و سقاخانه آقا جانی بیگ توسط موتور سوارها داخل ماشین شخصی همراه با معاون خود که به سمت اداره آموزش و پرورش در حرکت بودند به رگبار بستند و شهادت میرسانند افزود: تا مدتها پرونده ایشان مفتوح بوده وتا این اواخر هم تصور بر این بود که سازمان مجاهدین خلق ایشان را به شهادت رساندند چون خودشان گفته بودند که ما این کار را انجام دادیم.
وی افزود: با توجه به پژوهشی که بنده در سال ۱۴۰۱ انجام دادم یک پژوهش مفصل دوساله ای که به نگارش هم در آمده با اسناد به روزی که از مجموعههای امنیتیها جمع آوری کرده بودند، موفق به نوشتن کتابی با نام " جشن تولد در بازداشتگاه "شدم البته یک رمان سیاسی تاریخی که مستندات آن بر ا ساس مطالعه زیاد، ابعاد قضیه و اسناد را بررسی کردیم و مشخص شد که ضارب آقای مقصودی در همدان گروه فرقان بوده است.
صیفی کار با بیان اینکه در سال ۵۷ ،۵۸ یک گروهکی تشکیل شد به نام گروهک فرقان که رئیس آن اکبر گودرزی یک بچه طلبهای که افکار انتقادی و تفکرات دوگانهای داشت افزود: این گروهک، شهید قرنی, شهید مطهری، شهید مفتح، آیت الله خامنه ای را ترور کردند، همه فکر میکنند شهید مطهری را منافقین ترور کردند در صورتی که آنها را گروهکهای فرقان به شهادت رساندند و یک ضربه سنگینی به اسلام زده شد.
وی تصریح کرد: افراد این گروهک را دستگیر و اعدام کردند ولی ته ماندههای اینها هنوز بودند و آمدند یک گروه هواداران فرقان در تبریز و همدان تشکیل دادند، این گروهک در همدان اولین گزینه یعنی شهید مقصودی را ترور و به شهادت رساندند.
وی با بیان اینکه ایشان اخلاق را سرلوحه زندگی خود داشت افزود: شهید مقصودی شخصیتی انقلابی، انسانی ساده، سیاست دان و سیاست مدار، شخصیتی که اصلاً جایگاه سیاسی نداشته و بسیار معلم متدین و اهل فکر و برنامه بودند وایشان میخواستند آموزش و پرورش را در استان همدان متحول کنند و خیلی تأثیر گذار بوده است.
وی با اشاره به اینکه سالهای سال این پرونده مغفول مانده بود و معلوم نبود که ایشان را چه کسانی ترور کرده بودند افزود: با این کتاب که البته هنوز رونمایی نشده، آقای مقصودی را آنها ترور و به شهادت رساندند و یک ضایعهای برای استان همدان بود.
وی در ادامه به شخصیت شهید مقصودی اشاره کرد و افزود: ایشان یک انسان وظیفه شناس، متعهد، منظم، انقلابی، دوستدار امام، دانشور و دانش دوست و در رشته خود متخصص و باسواد، خیلی دلسوز و همراه و در خانواده هم همسری مهربان و پدری وظیفه شناس بودند.
این پژوهشگر همدانی گفت: شهید مقصودی و خانوادهاش از سوی منافقین با تماسهای مکرر، به مرگ تهدید میشدند ،۲ الی ۳ بار داخل منزلشان نارنجکهای دست ساز انداخته بودند، تا این حد آقای مقصودی یک چهره ارزشمند و درجه یک در همدان بودند که در صدد آسیب به ایشان بودند، در آخر ایشان را به شهادت رساندند.
وی با اشاره به اینکه وصیت نامه ایشان یک وصیت نامه عجیب بوده و بزرگی این مرد را در همان وصیت نامه کوتاهش میتوان دید بیان کرد: ایشان خودشان پیش بینی میکنند و میگویند که من را منافقین ترور و شهید خواهند کرد، این یعنی پیش بینی شهید مقصودی از آینده خود را داشته و به فیض شهادت نائل میشود ولی ایشان همچنان شهید گمنامی در همدان است.
وی با بیان اینکه در رابطه با شهید مقصودی در همدان یک کار پژوهشی و بایسته در مورد ایشان انجام نشده است افزود: امیدوارم این کتاب یک مقداری ایشان را معرفی کند، در آن کتاب بنده خواستم ابعاد سیاسی و موضوع گروهکهای سیاسی را که در همدان بودند همچون گروه هکهای فرقان و حدید که در همدان با هم ارتباط داشتند و در یک برنامهای ایشان را به شهادت رساندند داشته باشیم.
وی تصریح کرد: در دههی ۶۰ گروه فرقان و حدید متفاوت بودند ولی نتیجه کارشان یکی بود اینها میخواستند به جمهوری اسلامی ضربه بزنند ویکی از ضربههای آنها حذف فیزیکی شخصیتها بود که در سال ۵۹ تا ۶۰ یک موج عظیمی از ترور در کشور راه افتاد، آنها نخست وزیر، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه را به شهادت رساندند در واقع هدف آنها ارکان نظام جمهوری اسلامی بود.
صیفی کار ادامه داد: سازمان منافقین خلق هر کسی را که شکل و شمایل حزب الهی داشتند، یا بعضیها را به خاطر اینکه عکس امام را زده بودند در مغازههایشان یا ریش داشتند و در نماز جمعه شرکت میکردند ترور میکردند در واقع شهید مقصودی یکی از این شخصیتها بود و یک شخصیت تأثیر گذار در همدان و در آموزش و پرورش بودند.
وی افزود: این گروهها ریشه اصلی، معنوی و فکری همان التقاطی که عرض کردم را نتوانستند تفکیک کنند آنها یک اعتقاد خوارجی داشتند و آدمهای جاهل و مؤمنین متمسک جاهل و احمق یعنی آدمهایی که نمیتوانستند تشخیص درستی از واقعیتها و حقایق بدهند، هواخواهی، دنیا طلبی و سهم خواهی اینها بر اساس خواستههایی که میخواستند ولی به آن نرسیدند، بر اساس همان عقدههای روانی که داشتند آمدند و تعدادی را ترور کردند، در استان همدان قرعه به نام شهید مقصودی افتاد و سه نفر را در همدان ترور و به شهادت رساندند، مهره اصلی که با هدف و برنامه بود شهید مقصودی بودند چون شخصیت ایشان یک شخصیت تأثیر گذار در استان همدان بود.
کد خبر 6097596